چمن جز عشق از جلال الدین محمد مولوی غزل 666

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چمن جز عشق تو کاری ندارد

1 چمن جز عشق تو کاری ندارد وگر دارد چو من باری ندارد

2 چه بی‌ذوقست آن کش عشق نبود چه مرده‌ست آن که او یاری ندارد

3 به غیر قوت تن قوتی ننوشد بجز دنیا سمن زاری ندارد

4 هر آنک ترک خر گوید ز مستی غم پالان و افساری ندارد

5 ز خر رست و روان شد پابرهنه به گلزاری که آن خاری ندارد

6 چه غم دارد که خر رفت و رسن برد بر او خر چو مقداری ندارد

7 مشو غره به ازرق پوش گردون که اندر زیر ایزاری ندارد

8 درافکن فتنه دیگر در این شهر که دور عشق هنجاری ندارد

9 بدران پرده‌ها را زانک عاشق ز بی‌شرمی غم و عاری ندارد

10 بزن آتش در این گفت و در آن کس که در گفت تو اقراری ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment