- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل به کام خویش جهان را تو دیده گیر در وی هزار سال چو نوح آرمیده گیر
2 بستان و باغ ساخته و اندران بسی ایوان و قصر سر به فلک بر کشیده گیر
3 هر گنچ و هر خزانه که شاهان نهادهاند آن گنج و آن خزانه به چنگ آوریده گیر
4 با دوستان مشفق و یاران مهربان بنشسته و شراب مروق کشیده گیر
5 هر بندهای که هست به بلغار و هند و روم آن بنده را به سیم و زر خود خریده گیر
6 هر ماهرو که هست در ایام روزگار آن را به ناز در بر خود آرمیده گیر
7 هر نعمتی که هست به عالم تو خورده دان هر لذتی که هست سراسر چشیده گیر
8 چون پادشاه عدل ابر تخت سلطنت صد جامهٔ حریر به دولت دریده گیر
9 آواز رود و بربط و نای و سرود و چنگ وین طنطنه که میشنوی هم شنیده گیر
10 چندین هزار اطلس و زربفت قیمتی پوشیده در تنعم و آنگه دریده گیر
11 در آرزوی آب حیاتی تو هر زمان مانند خضر گرد جهان در دویده گیر
12 تو همچو عنکبوتی و حال جهان مگس چون عنکبوت گرد مگس بر تنیده گیر
13 گیرم تو را که مال ز قارون فزون شود عمرت به عمر نوح پیمبر رسیده گیر
14 روز پسین چه سود به جز آه و حسرتت صد بار پشت دست به دندان گزیده گیر
15 سعدی تو نیز ازین قفس تنگنای دهر روزی قفس بریده و مرغش پریده گیر