-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حبذا شیوه ی رندی و خوشا بی باکی خرقه آلودگی و مستی و دامن پاکی
2 خویشتن را هدف تیر ملامت کردن شهره شهر شدن در صفت بی باکی
3 خرقه بر تن درم از شوق چو یادم آید فارغ البالی ایام گریبان چاکی
4 گر شد آلوده به می خرقه ی ما باکی نیست که همین شیوه یود شاهد دامن پاکی
5 نعمت عشق حرام است بر آن نفس پرست که کشد بار غم دوست به اندوه ناکی
6 طی وادی طلب آید از آن تند قدم که به گردش نرسد چرخ و فلک بدین چالاکی
7 باده نوشین در رده به شب های دراز زدعای سحری به بود و هتاکی
8 طرفه مرغی است الهی دل مردان خدا که بود معنی او عرشی و صورت خاکی
9 یافت زالطاف علی شاه ولایت پر و بال ورنه این طایر خاکی نشدی افلاکی
10 حکم فرمای قدر، شاهسواری که قضا دست و پا بسته شکاری بودش فتراکی
11 قلب ماهیت اشیاء اگر امر دهد درد درمان شود و زهر کند تریاکی
12 قوه ی مدرکه در معرفت شه چو «محیط» معترف گشته به نادانی و بی ادراکی