1 ای رخت خرم و دهانت خوش وآن نظر کردن نهانت خوش
2 روش قد نازنینت خوب شیوهٔ چشم ناتوانت خوش
3 وصل آن رخ به جان همی طلبم به رخم در نگر که جانت خوش!
4 یارب، آن پرده کی براندازی؟ تا ببینیم جاودانت خوش
5 به دهن میوهٔ بهشتی تو میوه شیرین و استخوانت خوش
6 چند گویی: زیان کنی از من؟ سود کی کردم؟ ای زیانت خوش
7 کی ببینیم تنگ چون کمرت؟ دست خود کرده در میانت خوش
8 باز ما را دلیست آشفته با سر زلف دلستانت خوش
9 اوحدی را شبی ببینی تو مرده بر خاک آستانت خوش