جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3141

غزل 3141 ام از 6329 غزلیات

ای خجل از تو شکر و آزادی

1 ای خجل از تو شکر و آزادی لایق آن وصال کو شادی

2 عشق را بین که صد دهان بگشاد چون تو چشمان عشق بگشادی

3 ای دلا گرد حوض می‌گشتی دیدی آخر که هم درافتادی

4 ز آب و آتش چو باد بگذشتی ای دل ار آتشی و ار بادی

5 دل و عشق‌اند هر دو شاگردش خورد شاگرد را به استادی

6 اولا هر چه خاک و خاکی بود پیش جاروب باد بنهادی

7 تا همه باد گشت آبستن تا از آن باد عالمی زادی

8 زاده باد خورد مادر را همچو آتش ز تاب بیدادی

9 کرمکی در درخت پیدا شد تا بخوردش ز اصل و بنیادی

10 عشق آن کرم بود در تحقیق در دل صد جنید بغدادی

11 نی جنیدی گذاشت و نی بغداد عشق خونی به زخم جلادی

12 چون خلیفه بکوفت طبل بقا کرد خالق اساس ایجادی

13 یک وجودی بزرگ ظاهر شد همه شادی و عشرت و رادی

14 شمس تبریز چهره‌ای بنما تا نمایم سخن بعبادی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای خجل از تو شکر و آزادی

شاعر شعر ای خجل از تو شکر و آزادی چه کسی است ؟

شاعر شعر ای خجل از تو شکر و آزادی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ای خجل از تو شکر و آزادی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ای خجل از تو شکر و آزادی چیست ؟

قالب شعر ای خجل از تو شکر و آزادی غزل است

مضمون اصلی شعر ای خجل از تو شکر و آزادی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر