سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

ای خجل از روی خوبت آفتاب از سیف فرغانی غزل 38

غزل 38 ام از 736 غزلیات

ای خجل از روی خوبت آفتاب

1 ای خجل از روی خوبت آفتاب روز من بی تو شبی بی ماهتاب

2 آفتاب از دیدن رخسار تو آنچنان خیره که چشم از آفتاب

3 چون مرا در هجر تو شب خواب نیست روز وصلت چون توان دیدن بخواب

4 بر سر کوی تو سودا می پزم با دل پرآتش و چشم پرآب

5 عقل را با عشق تو در سر جنون صبر را از دست تو پا در رکاب

6 خون چکان بر آتش سودای تو آن دل بریان من همچون کباب

7 در سخن زآن لب همی بارد شکر در عرق زآن رو همی ریزد گلاب

8 چشم مخمورت که ما را مست کرد توبه خلقی شکسته چون شراب

9 از هوایی کآید از خاک درت آنچنان جوشد دلم کز آتش آب

10 جز تو از خوبان عالم کس نداشت سرو در پیراهن و مه در نقاب

11 بی خطا گر خون من ریزی رواست ای خطای تو بنزد ما صواب

12 تو طبیب عاشقان باشی، چرا من دهم پیوسته سعدی را جواب

13 سیف فرغانی چو دیدی روی دوست گر بشمشیرت زند رو بر متاب

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای خجل از روی خوبت آفتاب

شاعر شعر ای خجل از روی خوبت آفتاب چه کسی است ؟

شاعر شعر ای خجل از روی خوبت آفتاب سیف فرغانی می باشد.

شعر ای خجل از روی خوبت آفتاب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ای خجل از روی خوبت آفتاب چیست ؟

قالب شعر ای خجل از روی خوبت آفتاب غزل است

مضمون اصلی شعر ای خجل از روی خوبت آفتاب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر