- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خوش آن عالم که در وی راه پای غم نداشت نقشها برداشت اما صورت خاتم نداشت
2 حسن را چندین هزار آیینه پیش رخ نبود عکس جان گر در تن نامحرم و محرم نداشت
3 بود کوتاه از گریبان روان دست اجل چشم احیا هیچکس از عیسی مریم نداشت
4 دست و تیغ غمزه بر قتل کسی بالا نرفت زخم چشم راحت از همخوابی مرهم نداشت
5 چید بزمی ساقی دوران که در گیتی نبود ریخت بر خاک وجود آبی که جامجم نداشت
6 هر دلی را شد به قصد دوستی وصلی نصیب این ترازو ذرهای در وزن بیش و کم نداشت
7 تا توانی پی به معنی برد، ظاهربین مباش کانچه در خاطر سلیمان داشت در خاتم نداشت
8 جامه احرام را قصاب تر کردم ز اشک داشت آن آبی که چشمم چشمه زمزم نداشت