- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز عشق تو چون آتش وفراق تو جان سوز
2 شوق لقاء تو باده طرب انگیز عشق جمال تو آتشی است جهان سوز
3 دردل مجنون چه سوز بود زلیلی هست مرااز تو ای نگار همان سوز
4 خلق جهان مختلف شدند نگارا پرده برانداز ازآن یقین گمان سوز
5 کرد سیه دل مرا بدود ملامت عقل که چون هیزم تراست گران سوز
6 رو غم آن ماه رو مخور که ندارد هر دهنی تاب آن طعام دهان سوز
7 در ره سودای او مباش کم از شمع گرنکشندت برو بمیر درآن سوز
8 با که توان گفت سر عشق چو با خود دم نتوان زد ازین حدیث زبان سوز
9 در سخن ارگرم گشت سیف ازآن گشت تا بدلی درفتد ازین سخنان سوز