- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گو خلق بدانند که من عاشق و مستم آوازه درست است که من توبه شکستم
2 گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت من فارغم از هر چه بگویند که هستم
3 ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود از بند تو برخاستم و خوش بنشستم
4 از روی نگارین تو بیزارم اگر من تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم
5 زین پیش برآمیختمی با همه مردم تا یار بدیدم در اغیار ببستم
6 ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می من خود ز نظر در قد و بالای تو مستم
7 شبها گذرد بر من از اندیشه رویت تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم
8 حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب دشنام به من ده که درودت بفرستم
9 دیریست که سعدی به دل از عشق تو میگفت این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم
10 بند همه غمهای جهان بر دل من بود در بند تو افتادم و از جمله برستم