گو خلق بدانند که من عاشق از سعدی شیرازی غزل 366

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

گو خلق بدانند که من عاشق و مستم

1 گو خلق بدانند که من عاشق و مستم آوازه درست است که من توبه شکستم

2 گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت من فارغم از هر چه بگویند که هستم

3 ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود از بند تو برخاستم و خوش بنشستم

4 از روی نگارین تو بیزارم اگر من تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم

5 زین پیش برآمیختمی با همه مردم تا یار بدیدم در اغیار ببستم

6 ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می من خود ز نظر در قد و بالای تو مستم

7 شب‌ها گذرد بر من از اندیشه رویت تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم

8 حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب دشنام به من ده که درودت بفرستم

9 دیریست که سعدی به دل از عشق تو می‌گفت این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم

10 بند همه غم‌های جهان بر دل من بود در بند تو افتادم و از جمله برستم

عکس نوشته
کامنت
comment