گلشن ز جلوه تو پریخانه از اسیر شهرستانی غزل 265

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گلشن ز جلوه تو پریخانه گشته است

1 گلشن ز جلوه تو پریخانه گشته است بوی گل از هوای تو دیوانه گشته است

2 آبادی دو کون غباری است در رهش هر دل که یک سراسر ویرانه گشته است؟

3 الفت به چشم مست تو بسیار مشکل است بدخوی آشنایی بیگانه گشته است؟

4 شمع از رخت به سرزده گلدسته فروغ رشکم نقاب بلبل و پروانه گشته است

5 ساقی شکار جلوه طاقت گداز کیست تا عکس جام و شیشه پریخانه گشته است

6 از بس کشیده از دل بی اضطراب من گردم غبار خاطر ویرانه گشته است

7 هر ناله ای که از دل من سرکشیده است شمع مزار بلبل و پروانه گشته است

8 رنگین بساط توبه گه دیگر است اسیر گلشن طراز گریه مستانه گشته است

عکس نوشته
کامنت
comment