- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل یار من و شمع جمع و شاه قبایل
2 جلوه کنان میروی و باز میآیی سرو ندیدم بدین صفت متمایل
3 هر صفتی را دلیل معرفتی هست روی تو بر قدرت خدای دلایل
4 قصه لیلی مخوان و غصه مجنون عهد تو منسوخ کرد ذکر اوایل
5 نام تو میرفت و عارفان بشنیدند هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
6 پرده چه باشد میان عاشق و معشوق سد سکندر نه مانع است و نه حایل
7 گو همه شهرم نگه کنند و ببینند دست در آغوش یار کرده حمایل
8 دور به آخر رسید و عمر به پایان شوق تو ساکن نگشت و مهر تو زایل
9 گر تو برانی کسم شفیع نباشد ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل
10 با که نگفتم حکایت غم عشقت این همه گفتیم و حل نگشت مسائل
11 سعدی از این پس نه عاقلست نه هشیار عشق بچربید بر فنون فضایل