1 خداوند کریمان باز خواهد عطای خود ز مخلص زادهٔ خویش
2 نه او مهر و نه ماهم من ندانم چرا میگیرد از من دادهٔ خویش
3 بلی او مهر و من ماهم، عجیب نیست اگر میگیرد از من دادهٔ خویش
1 دوزم شکاف سینه چو دل جلوه گاه کرد خود هم به روز رشک نیارم نگاه کرد
2 دل خو به آه کرده بنوعی که روز وصل هرچند خواست در دلی گوید آه کرد
1 از صبوری لاف زد خون دل ناشاد ریز خار در آرامگاه صبر بی بنیاد ریز
2 من نخواهم رفت ازین در آتشم در زن بسوز وز برای امتحان خاکسترم بر باد ریز
1 نظام دین و دینا قره العین رسول الله که اندر رای رفعت آفتابی بود و گردونی
2 به صد افسون به دست آورده بودش عالم فانی اجل ناگاه در خواب عدم کردش به افسونی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به