1 خدایا واکیان شم واکیان شم بدین بیخانمانی واکیان شم
2 همه از در برانند سوته آیم ته که از در برانی واکیان شم
1 مو که مست از می انگور باشم چرا از نازنینم دور باشم
2 مو که از آتشت گرمی نوینم چرا از دود محنت کور باشم
1 دو چشمم درد چشمانت بچیناد مبو روجی که چشمم ته مبیناد
2 شنیدم رفتی و یاری گرفتی اگر گوشم شنید چشمم مبیناد
1 خوش آن ساعت که یار از در در آیو شو هجران و روز غم سر آیو
2 ز دل بیرون کنم جان را به صد شوق همی واجم که جایش دلبر آیو
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون