- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدای جل جلاله برای اسمعیل ز باغ خلد فرستاد فدیه سوی خلیل
2 ولی ببار ولیعهد شه که طعنه زند بباغ خلد و صبا اندر او چو جبرائیل
3 مرا فرستاد ایزد برای قربانی بخاکپای، که هستم سلیل اسماعیل
4 خدایگانا شاها منم که جان و تنم ببار تست فدا و براه تست سبیل
5 بریز خون من اندر رکاب خویش که کس نخواهد از تو دیت بل نپرسد از تو دلیل
6 فدائی تو نباشد قتیل بل باشند کسان که جان نفشاندند و زنده اند قتیل
7 اگر بمانم جودت بود حبیب و معین وگر بمیرم فضلت شود ولی و وکیل
8 یکی رواق است ایران زمین که اندر وی تو نوربخش چراغی و دین حق قندیل
9 کسیکه از تو گراید همی بجای دگر بود مخالف قرآن و مؤمن انجیل
10 ز درگه تو بجای دگر شدن باشد بجوی و چشمه شدن از کنار دجله و نیل
11 کجا دو دست تو بخشد یکیست سنگ و گهر کجا که عزم تو جنبد یکی است پشه و پیل
12 خصائل تو در اوراق فخر هر تاریخ شمایل تو در آفاق صدر هر تمثیل
13 زکوة و خمس ندانم کرا رسی که نماند ز همت تو نه مسکین بجانه ابن سبیل
14 شود بسوی تو هر جا غریب خسته دلیست که هم پناه غریبی و هم شفای علیل
15 ترا سزد که تفاخر کنی بجمع شهان چنانکه کعبه تفاخر کند بقدس خلیل
16 بدشمنانت بارد بلا ز چرخ چنانک بقوم ابرهه بارید از آسمان سجیل
17 فضای دهر تهی ماند از بداندیشت چنانکه بیت مقدس ز آل اسرائیل