-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدای داند معنی میان نطفه نهادن به دست مرد جز این نیست کآب نطفه براند
2 از آفتاب وهوا دان که تخم یابد بالش ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند
3 حلال زادهٔ صورت چه سودمند که فعلش در آزمایش معنی به اصل باز بخواند
4 حرام زادهٔ صورت که دارد آیت معنی سزد که داورش الا حلال زاده نداند
5 به آب تیره توان کرد نسبت همه لل ببین که لل رشن به آب تیره چه ماند
6 درافرینش نفسی که بد ز مایهٔ ناقص ریاضتش به کمالی که واجب است رساند
7 نه گل به نسبت خاکی نخست درد سر آرد چو یافت صحبت آتش نه درد سر بنشاند