الهی کجا بازیابم آن روز که تو مرا بودی و من نبودم، تا باز به آن روز رسم میان آتش و دودم اگر به دو گیتی آن روز یابم بر سودم و اگر بود خود را یابم به نبود خود خشنودم. ,
الهی اگر کسی بترا بطلب یافت من خود طلب از تو یافتم، اگر کسی ترا به جُستن یافت من بگریختن یافتم. خداوندا چون وجود تو پیش از طلب و طالب است طالب از آن جهت در طلب است که بیقراری بر او غالب است، عجب آنست که یافت نقد شد و طلب بر نخاست حق دیده ور شد و پردهٔ غزت بجاست. ,
الهی همه از حیرت بفریادند و من از حیرت شادم، به یک لبقیک درب همه ناکامی بر خود بگشادم، دریغا روزگاری که نمیدانستم تا لطف تو را دریازم. خداوندا در آتش حیرت آویختم چون پروانه در چراغ، نه جان رنج طپش دیده و نه دل الم داغ ,
دیدگاهها **