الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی، مستی ایشان فانی است و از من باقی. ,
2 مست تو ام از جُرعه و جام آزادم مُرغ توام از دانه و دام آزادم
3 مقصود من از کعبه و بتخانه تویی ورنه من ازین هر دو مقام آزادم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست. ,
الهی هر چه دادی نشان است و آیین فرداست و آنچه یافتیم پیغام است و خلعت بر جاست. خدایا نشانت بیقراری دل و غارت جان است و خلعت وصال در مُشاهدهٔ جلال. ,
2 روزی که سر از پرده برون خواهی کرد دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
الهی عظیم شانی و همیشه مهربانی، قدیم احسان و روشن برهانی هم نهانی هم عیانی از دیده ها نهانی و جانها را عیانی نه به چیزی مانی تا گویم که چنانی، آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی. ,
1 یارب دل پاک و جان آگاهم ده آه شب و گریه سحرگاهم ده
2 در راه خود اول ز خودم بیخود کن بیخود چو شدم ز خود بخود راهم ده
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به