1 خدایگانا امشب نشاط ساز بدانک پدرش ز آهن بودست و مادرش حجرست
2 بصورت شجری و ز خفچه او را برگ که از عقیق و ز یاقوت بار آن شجرست
3 زبانهاش چو شمشیر های زر اندود کزو بجان خطرست ، ار چه زرّ بی خطرست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد بودشان در شکنج زلف رخ چون ماه جوشن ور
1 بهیچ در نروی تا در آن نیابی سود بهیچکس نروی تا در آن نبینی رنگ
1 ای ماه بروی لاله رنگ آمده ای از سینه و دل حریر و سنگ آمده ای
2 گر تو بدهان و چشم تنگ آمده ای دلتنگ چرایی ؟ نه بجنگ آمده ای
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به