1 خدایگانا امشب نشاط ساز بدانک پدرش ز آهن بودست و مادرش حجرست
2 بصورت شجری و ز خفچه او را برگ که از عقیق و ز یاقوت بار آن شجرست
3 زبانهاش چو شمشیر های زر اندود کزو بجان خطرست ، ار چه زرّ بی خطرست
1 عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
2 اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
1 همیشه دانش ازو شاکرست و زر بگله از آنکه کرد مر این را عزیز و آنرا خوار
1 ای ماه بروی لاله رنگ آمده ای از سینه و دل حریر و سنگ آمده ای
2 گر تو بدهان و چشم تنگ آمده ای دلتنگ چرایی ؟ نه بجنگ آمده ای