1 به تو نعمت ز دست هر که رسد نِه به میدان شکر گویی پای
2 کی به شکر خدا قیام کند تارکِ شکرِ بندگان خدای
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 عارفی از ظلمت شب نور یاب دیده فرو بست به کلی ز خواب
2 شب که ز خورشید نظر دوختی شمع نظر تا سحر افروختی
1 چون سلامان هفته ای محمل براند پندگویان را بر او دستی نماند
2 از ملامت ایمن و فارغ ز پند بار خود بر ساحل بحری فکند
1 چون سلامان مایل ابسال شد چون سلامان مایل ابسال شد
2 یافت آن مهر قدیم او نوی شد بدو پیوند امیدش قوی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به