بده ای دوست از جلال الدین محمد مولوی غزل 2827

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی

1 بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی نه در او رنج خماری نه در او خوف جدایی

2 چو دهان نیست مکانش همه اجزاش دهانش ز زمین نیست نباتش که سمایی است سمایی

3 ببرد بو خبر آن کس که بود جان مقدس نبود مرده که کرکس کندش مرده ربایی

4 به دل طور درآید ز حجر نور برآید چو شود موسی عمران ارنی گو به سقایی

5 می لعل رمضانی ز قدح‌های نهانی که به هر جات بگیرد تو ندانی که کجایی

6 رمضان خسته خود را و دهان بسته خود را تو مپندار کز آن می نکند روح فزایی

عکس نوشته
کامنت
comment