مرا بدید و از جلال الدین محمد مولوی غزل 235

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا

1 مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا ترش ترش بگذشت از دریچه یار چرا

2 سبب چه بود چه کردم که بد نمود ز من که خاطرش بگرفتست این غبار چرا

3 ز بامداد چرا قصد خون عاشق کرد چرا کشید چنین تیغ ذوالفقار چرا

4 چو دیدم آن گل او را که رنگ ریخته بود دمید از دل مسکین هزار خار چرا

5 چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دل در آن لبست همیشه گشاد کار چرا

6 میان ابروی خود چون گره زند از خشم گره گره شود از غم دل فگار چرا

7 زهی تعلق جان با گشاد و خنده او یکی دمش که نبینم شوم نزار چرا

8 جهان سیه شود آن دم که رو بگرداند نه روز ماند و نی عقل برقرار چرا

9 یکی نفس که دل یار ما ز ما برمید چرا رمید ز ما لطف کردگار چرا

10 مگر که لطف خدا اوست ما غلط کردیم وگر نه خوبی او گشت بی‌کنار چرا

11 برون صورت اگر لطف محض دادی روی پیمبران ز چه گشتند پرده دار چرا

عکس نوشته
کامنت
comment