- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بده یک جام ای پیر خرابات مگو فردا که فی التأخیر آفات
2 به جای باده درده خون فرعون که آمد موسی جانم به میقات
3 شراب ما ز خون خصم باشد که شیران را ز صیادیست لذات
4 چه پرخونست پوز و پنجه شیر ز خون ما گرفتست این علامات
5 نگیرم گور و نی هم خون انگور که من از نفی مستم نی ز اثبات
6 چو بازم گرد صید زنده گردم نگردم همچو زاغان گرد اموات
7 بیا ای زاغ و بازی شو به همت مصفا شو ز زاغی پیش مصفات
8 بیفشان وصفهای باز را هم مجردتر شو اندر خویش چون ذات
9 نه خاکست این زمین طشتیست پرخون ز خون عاشقان و زخم شهمات
10 خروسا چند گویی صبح آمد نماید صبح را خود نور مشکات