- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
2 مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
3 کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد
4 برون از خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد
5 محبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیم چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد
6 نه مردی گر به شمشیر از جفای دوست برگردی دهل را کاندرون بادست ز انگشتی فغان دارد
7 به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد
8 خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
9 یکی سر بر کنار یار و خواب صبح مستولی چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد
10 چو سعدی عشق تنها باز و راحت بین و آسایش به تنها ملک میراند که منظوری نهان دارد