- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غلام همت آنم که خاک عشق سرشت مرید فکرت آنم که راه انس نبشت
2 خوشا دیار محبت که اندر آن وادی طراز کعبه شود فرش عاکفان کنشت
3 مکن ملامت و آزار بندگان خدای که باغبان نه برای تو این درخت بکشت
4 تو جامه پوش و بدرزی مدار بحث و مپرس که بافت دیبه آن یا که تار و پودش رشت
5 از آن بترس که با این غرور در محشر ترا برند به دوزخ جهود را به بهشت
6 درین معامله هم با خدا ستیزه مکن که از گل تو، خم، کنند از ایشان خشت
7 مرا عقیده بدل اندراست و جفت من است ترا چکار که نیکو شماریش یا زشت
8 تن من و تو رود در دو خاک تیره بگور چنانکه قالب ما را حق از دو خاک سرشت
9 صبا ز جانب این خسته با حیات بگو که این بدیهه امیری بیادگار نوشت