-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند زانک بلندت کند تا بتواند فکند
2 قطره آب منی کز حیوان میزهد لایق قربان نشد تا نشد آن گوسفند
3 توده ذرات ریگ تا نشود کوه سخت کس نزند بر سرش بیهده زخم کلند
4 تا نشود گردنی گردن کس غل ندید تا نشود پا روان کس نشود پای بند
5 پس سبقت رحمتی در غضبی شد پدید زهر بدان کس دهند کوست معود به قند
6 برگ که رست از زمین تا که درختی نشد آتش نفروزد او شعله نگردد بلند
7 باش چو رز میوه دار زور و بلندی مجو از پی خرما بدانک خار ورا کس نکند
8 از پی میوه ضعیف رسته درختان زفت نقش درختان شگرف صورت میوه نژند
9 دل مثل اولیاست استن جسم جهان جسم به دل قایمست بیخلل و بیگزند
10 قوت جسم پدید هست دل ناپدید تا به کی انکار غیب غیب نگر چند چند