1 کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم برآورد ره روزن، گر آفتاب شوم
2 چگونه با دیگران بینمت، که عکس رخت اگر در آینه افتد، ز غیرت آب شوم
3 ز غیرتم شده آگاه، چون ز من رنجد به دیگران زند آتش که من کباب شوم
4 به روز وصل، چو خورشید از اضطراب حجاب گهی نقاب درم، گاه در نقاب شوم