- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرمرا زلفت اوفتد در دست نکنم کوته ازتو دیگر دست
2 گرچه من هم نمی رسم شادم که بزلفت نمی رسد هر دست
3 خاک پای تو گوهریست عزیز کی رسد بنده را بگوهر دست
4 تا زلعلت شکر بدست آریم چون مگس می زنیم برسر دست
5 هرکرا بر لب تو دست بود کی بیالاید او بشکر دست
6 اهل دل را نداد در همه عمر دلستانی زتو نکوتر دست
7 برسرت جان فشان کنم کامروز نیست چیزی دگر مرا بر دست
8 عذر خود گفت سیف فرغانی که فقیرم، نمی دهد زر دست
9 در دلم هست مهر تو چه شود اگرت شعر من بود در دست