1 گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت از من خبرت که بینوا خواهی رفت
2 ور درگذری از این ببینی بعیان کز بهر چه آمدی کجا خواهی رفت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تو چنین نبودی تو چنین چرایی چه کنی خصومت چو از آن مایی
2 دل و جان غلامت چو رسد سلامت تو دو صد چنین را صنما سزایی
1 تو چه دانی که ما چه مرغانیم هر نفس زیر لب چه می خوانیم
2 چون به دست آورد کسی ما را ما گهی گنج گاه ویرانیم
1 شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
2 سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **