1 گر در عمری شبی به ما پردازد وین جان به لب رسیده را بنوازد
2 لب بر لب او نهشته ، ناگه خورشید با تیغ کشیده بر سر ما تازد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 باد و گردم نکرد زشتی هیچ با دل من چرا شد ایدون زشت
2 زانکه خویی پلید کرد مرا هر که را خو پلید ، هست پلشت
1 عمر چگونه جهد از دست خلق باد چگونه جهد از بادخَن
2 سروبنان کنده و گلشن خراب لاله ستان خشک و شکسته چمن
1 خراس و آخر و خُنبه ببردند نبود از چنگشان بس چیز پنهان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به