1 گر زلف ترا رخ تو منزل نشدی تاریکی شب ز خلق زایل نشدی
2 گر بر حکما وصف تو مشکل نشدی فرزانه ز دیدار تو بیدل نشدی
1 عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
2 اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
1 همیشه دانش ازو شاکرست و زر بگله از آنکه کرد مر این را عزیز و آنرا خوار
1 ای ماه بروی لاله رنگ آمده ای از سینه و دل حریر و سنگ آمده ای
2 گر تو بدهان و چشم تنگ آمده ای دلتنگ چرایی ؟ نه بجنگ آمده ای