1 گر گرد ز گنج گهری برخیزد مپسند که دود از جگری برخیزد
2 منت نتوان نهاد بر کدیه گران بنشین که به خدمت دگری برخیزد
1 غبار طرف مزارم به پیچ و تابی هست هنوز در رگ اندیشه اضطرابی هست
2 به بانگ صور سر از خاک برنمی دارم هنوز در نظرم چشم نیم خوابی هست
1 ای روی تو به جلوه درآورده رنگ را نقش تو تازه کرد بساط فرنگ را
2 از ناله خیزی دل سخت تو در تبم در عطسه شرر مفگن مغز سنگ را
1 مدام محرم صهبا بود پیاله ما به گرد مهر تنیده ست خط هاله ما
2 زهی ز گرمی خویت نفس گرانمایه گداز ناله ما آبیار ناله ما