گر یار بحالم نظری داشته از سحاب اصفهانی غزل 111

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

گر یار بحالم نظری داشته باشد

1 گر یار بحالم نظری داشته باشد باشد که زحالم خبری داشته باشد

2 آن ماه مقامش بفلک هست که چون ماه از شعله ی آهم حذری داشته باشد

3 گفتی سحر آیم ز وفا در برت اما مشکل ز پی امشب سحری داشته باشد

4 گویند کسی از بر یار آمده یا رب از آمدن او خبری داشته باشد

5 از عشق تو و چشم ترم آگهی آن راست از عشق کسی چشم تری داشته باشد

6 هرگز نبود شکوه ز بیداد سپهرش هر کس چو تو بیدادگری داشته باشد

7 گو داشته باشد کسی آن چشم مپندار طرز نگهش را دگری داشته باشد

8 جان داد (سحابش) بامیدی که پس از مرگ گاهی بمزارش گذری داشته باشد

عکس نوشته
کامنت
comment