-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم
2 من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم
3 ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی کان توبه که دیدی تو، بشکستم و بشکستم
4 هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟ زیرا که دل خود را، من خستم و من خستم
5 ای مطرب درویشان، کم کن سخن خویشان گو نیست شوند ایشان، من هستم و من هستم
6 هر کس به گمان خود، گوید سخنان خود من یافتم آن خود، وارستم و وارستم
7 ای اوحدی، ار باری، دادی خبر یاری در یار که میگفتم، پیوستم و پیوستم