-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر فلک هر چه بما کرده عطا می گیرد گوشه فقر و فنا را که ز ما می گیرد
2 زان سعادت که بود لازم ویرانه فقر خویش را جغد برابر بهما می گیرد
3 جذبه حرص بطبعی که برد پنجه فرو از گدا کاسه و از کور عصا می گیرد
4 طرفه رسمی است که باشد ز همه واپس تر هر که در کوی تو پیش از همه جا می گیرد
5 گل ببازار چمن خرده خود را همه روز بصبا می دهد و بوی ترا می گیرد
6 چون سوی غنچه بیاد دهنت می نگرم نمک لعل لبت چشم مرا می گیرد
7 در غم آباد جهان طبع شرارم هوس است که دلش زود ازین آب و هوا می گیرد
8 طره در غارت جان هر مژه در دزدی دل زین میان عاشق بیچاره کرا می گیرد
9 بسکه آمیخته خاکستر دل با نفسم از دم گرم من آئینه جلا می گیرد
10 تیغ نازش بستم جان نستاند ز کلیم زخم او جان زپیش روی نما می گیرد