-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باغبانی، قطرهای بر برگ گل دید و گفت این چهره جای اشک نیست
2 گفت، من خندیدهام تا زادهام دوش، بر خندیدنم بلبل گریست
3 من، همی خندم برسم روزگار کاین چه ناهمواری و ناراستیست
4 خندهٔ ما را، حکایت روشن است گریهٔ بلبل، ندانستم ز چیست
5 لحظهای خوش بودهایم و رفتهایم آنکه عمر جاودانی داشت، کیست
6 من اگر یک روزه، تو صد سالهای رفتنی هستیم، گر یک یا دویست
7 درس عبرت خواند از اوراق من هر که سوی من، بفکرت بنگریست
8 خرمم، با آنکه خارم همسر است آشنا شد با حوادث، هر که زیست
9 نیست گل را، فرصت بیم و امید زانکه هست امروز و دیگر روز نیست