1 ای ز آثار گرد موکب تو غصه ها خورده مشک تاتاری
2 رام کردی سپهر سرکش را تا چنان شد که از نگونسازی
3 می بلنگد ز بار من بنگر که چه کاری بود بدین زاری
4 من و فتراک دولتت زین پس تا مرا با سپهر نگذاری
5 ورنه آخر هم او برون نبرد پس ازین لنگیی به رهواری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کراست زهره که با این دل ز صبر نفور در افکند سخنی از وداع نیشابور
2 اگر چه می شنود ناله غراب و لیک چگونه فهم کند آدمی زبان طیور
1 نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند نظم هر صورت که آن در چار گوهر یافتند
2 چون مرصع شد بهم فهرست آن مجموع را در کلاه مر زبان هفت کشور یافتند
1 حلقه زلف یار ، دام بلاست دل درو بسته ایم عین خطاست
2 کار دل بهتر است کو شب و روز در تماشا گه نسیم صباست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به