1 ز چشم فتنه ات محشر غم پنهانیی دارد به ذوق جلوه ات افلاک پر افشانیی دارد
2 چه سازم شیوه خونریزی از یاد نگاهش رفت مگر از چشم مستی سرمه حیرانیی دارد
3 دل ما دست از دامان مژگان نخواهد داشت نظر از چشم او می خواهد و قربانیی دارد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای گلشن از بهار خیال تو سینهها برگ گل از طراوت نامت سفینهها
2 هرجا غمت رواج دهد گوهر شکست بر سنگ خاره رشک برند آبگینهها
1 اگر دنیا اگر عقبا علی بن ابیطالب اگر امروز اگر فردا علی بن ابیطالب
2 فروغ دیده وحدت صفای سینه کثرت بهشت خاطر دانا علی بن ابیطالب
1 سینه صاف است پیر ما خوشا احوال ما فال رحمت می گشاید نامه اعمال ما
2 سرعت پرواز ما را پرگشودن غفلت است ذره تا خورشید می خندد به استعلاج ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به