-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز اِشتیاق تو مُردم نه پیکی و نه پیامی ز هجر جان به لب آمد نه قاصدی نه سلامی
2 چه باشد ار بنمائی ز نامه نافه گشائی ز زلف غالیه ساخوش نمیکنی چومشامی
3 چه می شود اگر از عین لطف و بنده نوازی فتد نظر به عنایت ز خواجهٔ به غلامی
4 نشد نصیب نه سیب زنخ نه شربت لعلت به شکّرین سخنی کن علاج تلخی کامی
5 بپاسبان حرم از ره ثواب بگوئید که تا بکی بنشیند کبوتری لب بامی
6 بیاد خسته دلی ده بباد نفخهٔ زلفی ز سر گرانی زلف ار به کلبه ای نخرامی
7 خدای را سوی صیاد عرض حال بدارید که چند مرغ اسیری بود به گوشهٔ دامی
8 چه خوش بود که ببینم شبی به خلوت اسرار نشسته دلبر مهر و نهاده شیشه و جامی