1 ز شرم عشق فلکها به خاک روکردند دمی کهچشم گشودند سر فروکردند
2 هوای قصر غنا خفت پا به دامن عذر کمندها همه بر عزم چین غلو کردند
3 خرد به صد طلب آیینهٔ جنون پرداخت که چشم شخص به تمثال روبروکردند
4 به وهم باده حریفان آگهی پیما دلگداخته در ساغر و سبوکردند
5 قیامت است که در بحر بیکنار عدم ز خود تهیشدگان کشتی آرزو کردند
6 کسی به معبد خجلت چه سجده پیش برد جبین به سیل عرق رفت تا وضو کردند
7 علاج چاکگریبان به جهد پیش نرفت سرنگون شده را بخیهٔ رفو کردند
8 به حُکم عجز همه نقشبند اوهامیم شکست چینی ما صرف کلک مو کردند
9 سواد نسخهٔ بینش خموشی انشا بود به جای چشم همه سرمه درگلو کردند
10 دماغ سیرچمن سوخت در طبیعت عجز به خاک از آبله آبی زدند و بوکردند
11 ز دورباش ادب غیرتی معاینه شد که محرمان همه خود را خیال او کردند
12 تلاش خلق ز علم و عمل دری نگشود مآلکار چوبیدل به هیچ خوکردند
دیدگاهها **