1 ز چشم دوری و دل روز و شب ملازم توست امید هست که محروم هم نماند چشم
1 یاری که رخش قبله صاحبنظران است چشم و دل مردم به جمالش نگران است
2 خواهم که ببوسم قدمش نیست مجالم هر جا که نهم دیده سر تاجوران است
1 ای سواد زلف تو سودای من روی تو خورشید مهرافزای من
2 دل میان زلفت و من رهنشین فرق بین از جای او تا جای من
1 چو رخسارت گل رنگین نباشد شکر چون لعل تو شیرین نباشد
2 بدیدم عارض و روی تو گفتم بدین خوبی گل و نسرین نباشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به