ز دور ار ترا ناتوانی از اوحدی مراغه‌ای غزل 321

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

ز دور ار ترا ناتوانی ببیند

1 ز دور ار ترا ناتوانی ببیند تنی مرده باشد، که جانی ببیند

2 کجا گنجد اندر زمین؟ عاشقی کو رخت را به شادی زمانی ببیند

3 کسی را رسد لاف گردن کشیدن که سر بر چنان آستانی ببیند

4 غریبی که شد شهر بند غم تو عجب گرد گر خان و مانی ببیند!

5 دل من سبک چون نگردد ز غیرت؟ که هر دم ترا با گرانی ببیند

6 سر باغ و بستان نباشد کسی را که همچون تو سرو روانی ببیند

7 مران اوحدی را ز پیشت چه باشد؟ که او هم ز وصلت نشانی ببیند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر