- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز تحقیق نقوش لوح امکان رفع شک کردم به چشمم هر چه زین صحرا سیاهی کرد حک کردم
2 ز وحشت بس که بودم بیدماغ سیر این گلشن شرر فرصت نگاهی با تغافل مشترک کردم
3 مطیع بینیازی یافتم افلاک و دورانش خم ابروی استغنا بر این فیلان کجک کردم
4 خیال نامداری امتحانی داشت از عبرت سیاهی بر نگین مالیدم و سنگ محک کردم
5 به کیش الفت از بس قدردان نشئهٔ دردم به هر زخمی که مرهم خواست تکلیف گزک کردم
6 چو موج گوهرم یکسر نفس شد حرف خاموشی صف رنگ ادب تا نشکند شوخی کمک کردم
7 غرور کبریایی داشتم در ملک آزادی ز بار دل خمیدم تا تواضع با فلک کردم
8 قناعت احتراز از تشنه کامی دارد ای منعم تو کردی شور دیگر حرص من هم کم نمک کردم
9 به جرم سرکشیدن شعلهٔ من داغ شد بیدل کمندی بر سماک انداختم صید سمک کردم