- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست هلال ابروی تو همچو غره شوال
2 محیط لطف چو دریا مدام در موج است میان دایره روی تو ز نقطه خال
3 رخ تو بر طبق روی تو بدان ماند که بر رخ گل سرخست روی لاله آل
4 ز نور چهره تو پرتوی مه و خورشید ز قوس ابروی تو گوشه یی کمان هلال
5 بپیش تست مکدر چو سیل و تیره چو زنگ بروشنی اگر آیینه باشد آب زلال
6 ز خرقها بدر آیند چون کند تأثیر شراب عشق تو در صوفیان صاحب حال
7 بوصف آن دهن و لب کجا بود قدرت مرا که لکنت عجزست در زبان مقال
8 گدای کوی توام کی بود چو من درویش بنزد چون تو توانگر عزیز همچون مال
9 ز شاخ بید کجا باد زن کند سلطان وگر چه مروحه گردان ترک اوست شمال
10 چو کوزه ز آب وصالت دهان من پر کن بقطره یی دو که لب خشک مانده ام چو سفال
11 رخ تو دید و بنالید سیف فرغانی چو گل شکفت مگو عندلیب را که منال
12 بیا که در شب هجران تو بسی دیدیم «جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال »
13 هلال حسن بعهد رخ تو یافت کمال که هم جمال جهانی و هم جهان جمال