-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز روی ذات بر افکن نقاب اسما را نهان به اسم مکن چهرۀ مسمّا را
2 نقاب بر فکن از روی و عزم صحرا کن ز کنج خلوت وحدت دمی تماشا را
3 اگر چه پرتو انوار ذات محو کند چو این نقاب بر افتد جمیع اشیا را
4 اگر چه ما و منی نیز جز توئی تو نیست زماو من بِسِتان یک زمان من و ما را
5 اگر چه سایۀ عنقا مغربست جهان و لیک سایه حجاب آمده است عنقا را
6 نقوش کثرت امواج ظاهر دریا حجاب وحدت باطن بس است دریا را
7 فروغ چهرۀ عذرای خود نهان دارد ز چشم وامق بیدل عذار عذرا را
8 نمی سزد که نهان گردی از اولو الابصار که نور دیده تویی چشمهای بینا را
9 ز مغربی چو تویی ناظر رخ زیبات نهان از و مکن ای دوست روی زیبا را