- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز گریه منع مکن دیده پر آب مرا که برطرف کنی از کشتن اضطراب مرا
2 مرا بسوز پس از کشتنم نه سیمابم مگر به آب دهد کلبه خراب مرا
3 شکفته دیدم گل های داغ و دانستم که سوی من نظری هست آفتاب مرا
4 ز دیده منت شب زنده داری از چه کشم که غمزه ی تو به تاراج برد خواب مرا
5 گداخت پیکرم از جوش خون چه چاره کنم که شیشه تاب نمی آورد شراب مرا