-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز چشم من توئی در جمال خود نگران چرا جمال تو از خویشتن شود پنهان
2 چو حسن روی ترا کس ندید جز چشمت پس از چه روی، من خسته گشته ام حیران
3 اگر نه در خم چوگان زلف تست دلم بگوی تا که چرا شد گوی سرگردان
4 مپوش روی ز چشمم مشو ز من پنهان نمی سزد که نهان گردد از گدا سلطان
5 چه قدر و قرب بود ذرّه بر خورشید چه وسع و گنج بود قطره را بر عمان
6 ز قطره نبود بحر بیکران کم و بیش ز ذرّه نپذیرد کمال خور نقصان
7 اگر بغیر تو کردم نظر در این عمرم بیا و جرم و غرامت ز دیده ام بستان
8 چگونه به غیر تو بیند کسی که غیر تو نیست بدان سبب که توئی عین جمله اعیان
9 بیا و جلوه گری جمال یار بنگر ز قد و قامت این و ز چشم و ابروان
10 کجاست دیده که خورشید روی او بیند ز روی روشن ذرات کاینات عیان
11 هزار عشوه و دستان و کبر و ناز کند بدان سبب که رباید ز مغربی دو جهان