- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز شست عشق چو تیر بلا روان کردند نخست جان من خسته را نشان کردند
2 کسی که زد قدمی در ره وفاداری بهر جفا و بهر جورش امتحان کردند
3 مس وجود دهی کیمیای عشق بری بیا بگو که در این ره که رازیان کردند
4 هزار جان گرامی بیک نفس دادند اگر چه دل بربودند و قصد جان کردند
5 بسر نکته اوحی الیه ما یو حی رموز عاشق و معشوق را بیان کردند
6 برای جلوه حسن و جمال خویش حبیب چو ساخت آینه ای نام او جهان کردند
7 جمال دوست بر عارفان بود پیدا اگر چه در نظر غافلان نهان کردند
8 مرا به بندگی از هر دو کون داده خلاص ترا فریفته بند این و آن کردند
9 خلیل عشق مگر در دل حسین آمد کز آتش دل او باغ و گلستان کردند