1 ز صبح طلعتش آیینهٔ دل را صفا بنگر ز شام طرهاش چون شب دلیل بخت ما بنگر
2 به کشت صبر ما برق نگاهش را تماشا کن ز چین ابرویش دندانهٔ داس بلا بنگر
3 به پای زلف از هر حلقه خلخالی تماشاکن به دست نرگس بیمارش از مژگان عصا بنگر
4 غبار خاطر خورشید از خطش برون آمد به باغ دلفریبی شوخی این سبزه را بنگر
5 به جای خندههای غفلت گل درگلستانها ز موج اشک بلبل در گلستان حیا بنگر
6 نشان مردمی بیدل چه جویی از سیهچشمان وفا کن پیشه و زین قوم آیین جفا بنگر
دیدگاهها **