ز جا نتوانم از کم نشئگی از نظیری نیشابوری غزل 438

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم

1 ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم به هر سو چنگ محکم سازم و چون تاک برخیزم

2 چنان ز آلایش مژگان تر دامن گرانبارم که سست از جا چو نور دیده نمناک برخیزم

3 به صافی مشربان صحبت گزیدم صاف باید شد بسوزم زهد خشک و خرقه تر، پاک برخیزم

4 چو موجم نقش بر آب و چو گردم رخت بر صرصر ز دامن تا گریبان همچو سوسن چاک برخیزم

5 ملال آشیانم کشت، کی باشد بهار آید چو بلبل مست گردم زین خس و خاشاک برخیزم

6 به یکدم باده صاحب همتی دستم نمی گیرد که آتش گردم و از خانه امساک برخیزم

7 درین صحرای پر صر صر چه تمکینست بودم را چو دود از باد بگریزم، چو گرد از خاک برخیزم

8 به سعد و نحس دوران خط تسلیم و رضا دادم که نتوانم چو نقش ثابت از افلاک برخیزم

9 نخورده زخم افتادم ز پا ترسم که نتوانم به خون رنگین پی آرایش فتراک برخیزم

10 شب از میخانه سوی خانقه رفتم غلط کردم سحر می بایدم از نشئه تریاک برخیزم

11 مکن منعم «نظیری » گر ز حکم آسمان نالم ز مظلومی به داد از حاکم بی باک برخیزم

عکس نوشته
کامنت
comment