- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز سنبل بند بر دل میگذارد موی این صحرا دماغ گل پریشان میشود از بوی این صحرا
2 کدامین شکرین لب کرد بارانداز این وادی که میجوشد به جای آب شیر از جوی این صحرا
3 به هر سو میکند تا چشم کار افتاده فرش گل چو شبنم میتوان مالید رو بر روی این صحرا
4 گلستان را به بلبل بخش و شیرین را به خسرو ده برو دنبال مجنون گیر و رو کن سوی این صحرا
5 ز بس مانده است باز از هر طرف چشم تماشایی به جای سبزه مژگان میچرد آهوی این صحرا
6 جنون را پیشه کن قصاب و غم را تیشه بر پا زن که عشرت میتوانی کرد در پهلوی این صحرا